جدول جو
جدول جو

معنی مجروح گردیدن - جستجوی لغت در جدول جو

مجروح گردیدن(شَ پَ کَدَ)
مجروح شدن:
هر که او مجروح گردد یک ره از نیش پلنگ
موش گرد آید بر او، تا کار او زیبا کند.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 25).
و رجوع به مجروح شدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ کَ دَ)
مجروح کردن: زاهدی... دو نخجیر دید که... به سرو، یکدیگر را مجروح گردانیده... روباهی خون ایشان می خورد. (کلیله و دمنه). و رجوع به مجروح کردن شود
لغت نامه دهخدا
مدروس شدن: همه رسم اوایل گشت مدروس چو پیدا شد رسومش در اواخر. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
گساردن، بر کنار شدن صرف شدن بکار رفتن، دور شدن بر کنار شدن: بدین وسیلت هرگز نتایج افعال ناپسندیده از وی مصروف نگردد وثمره آن خبث باطن هر چه مهناتر بیابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرور گردیدن
تصویر مغرور گردیدن
مغرور شدن: (هرگز بتن خود بغلط بر نفتاده است مغرور نگشته است بگفتار و بکردار) (منوچهری. د. 124)
فرهنگ لغت هوشیار
بتدریج پرورده و آماده گشتن برای کاری و شایستگی آنرا حاصل کردن: و آن در جت شریف و رتبت عالی را سزاوار و مرشح نتوانست گشت
فرهنگ لغت هوشیار